رسیدم....مسقیم کابین جک....
کاپیتان کاترین:((سیلووووووووووووووووم جک....جک....جـــــــــــــــــــــــــــک!اونجایی؟!نیستش....
هه هه کابینشو چه به هم ریختش!
))
این پایینی رو....تابلوی جک تو کابینش!
اه اه نامه هارو بپا!دیوارا رو....حالم به خورد!اینجا هم مثلا بچه آدم میزیسته؟!
جک:سلام کاترین!چه خبر از کابین؟میدونی که از فضولا حالم به هم میخوره!
کاترین(خودم):بیشین بینیم باو!!!!!!مثل اینکه خودت خیلی مودبی لا مصرفـــــــــــــــــــــــــــــــ!!!!
در ضمن فضولی نبود!کجا آب شده بودی رفتی زیر زمین؟!
جک:خب....اصلا ولش کن بابا!بیخود که پاتو اینجا نمیزاری؟کاری باری؟
کاترین:
کاترین:خب جک سر صحبتو باز کردی....(چه عجب!؟)راستش از خدا پنهون نیس،از شما چه پنهون؟جک خواهش میکنم بیا بریم کالیکو جک(کشتی خودم(کاپیتان کاترین))باهات کار دارم....
جک:نچ
آآ
کاترین:ببین یه چیزی دارم بهت میدم!پاشو بیا آفرین پسر خوب! باهاش میتونی به جای من تو وبلاگ کتی شرکت کنی و نظر بدی....(مجمع برادران! و البته خواهران منهای جک!)
جک:اینو میگی
اول باید بدیش به خودم!همین که گفتم!!!!حرف حرفه جکه!یادت نره کشتی خودمه!
کاترین:پـــــ نه پــــ خودمو میگم!
معلومه که آره!
جک:هنوز بشین ببینم!داریم به ساحل نزدیک میشیم....بادبانا رو جمع کنین با شما هام موش های شکم گنده ی لعنتی....(خطاب به خدمه)
کاترین:قول میدم یه کار باحال واست کنم اگه بیای!
جک:اول بریم ساحل ببینم چی میاد سرمون،بعدش حالا.....
کاترین:جک !جـــــــــــک!ببین!چی درست کردم کپی خودت!
بد اخلاق و اخمو و عصبانی!در عین حال خوش قلبی درون و دیکتاتوری هم بهت میاد که هستی خدا رو شکر! 
جک:این دیگه کیه دخترک معلون!
هر کی من نیستم!
کاترین:اوووووووووووووه!!!!(یادم باشه هر وقت کارم با جک تموم شد،حتما برم کلاس کنترل خشم!
)
کاترین:جک خواهش میکنم بیا دیگه!بعدش میریم یه جای باحال!
جک:مثلا کجا؟
کاترین:مرداب شرک!بعدش کشتی ریش سیاه!بعد از اونم میریم یه سر به کراکن کوچولو بزنیم!!!!نه بابا!شوخی کردم!اگه از مروارید سیاه میشه جزیره دید پس چرا از کالیکو جک نشه دید؟!میرین جزیره!پیش آدما!!!!
جک:بزار فک کنم!!!!
کاترین:جک خوشگلم!فرصت فکر کردن دیگه نیس!بیا بریم دیگه....ها.... وقت نداریما!!!!
جک:....
کاترین:جک دیگه بسه کودن!یا میای مثل بچه آدم یا همین جا جلو خدمه ت تپانچمو تو کله پوکت خالی میکنما!!!!گفته باشم من اصلا اعصاب معصاب ندارما!
جک:البته من نذاشتم واست اعصاب معصاب بمونه!
کاترین:د را بیفت دیگه....اونور نه....اینور....تو مروارید سیاه....کالیکو جک زیادی دور نیس....میریم اونجا!
جک:
و این شد که بالاخره من و جک دو سه مایلی رفتیم و رسیدم آخر سر به کالیکو جک....کشتی نازنین خودم!
حالا رسیدیم:
کاترین:جک بلدی گیتار بزنی؟
جک:مثه اینکه یادت رفته تو مروارید سیاه بهم میگم آچار فرانسه!چون همه چی بلدم!بفرما
کاترین:ایول!
کاترین و جک:
کاترین:خب جک....گفته بودم که قراره بریم جزیره!من یه فشن شویی ترتیب دادم محشر!البته از نوع دزد دریاییش....
جک:فشن شو؟اون دیگه چیه؟لابد یه نوشیدنی تازه ی دست سازه،این طور نیس؟!بدو بیارش میخوام همشو تنهایی سر بکشم!
کاترین:نه بابا سر که میدم سر بکشی!
جک:سر به سرم نذار!خطر داره!حالا چی چیه این فشن شو؟
کاترین:خفه شو!
تو فقط همون جایی که هستی لم بده،من لباس میپوشم تو بگو کدوم خوبه واسه جزیزه!
جک:آهههههههههه لعنت به این بخت بد من!و البته هزار لعنت به این تیپ زدن خانوما که ماها رو هم درگیر میکنن!
کاترین:هــــــــــی!چیزی گفتی؟!
جک:نه بابا!من غلط کنم!
کاترین:خیلی خب....
جک:من اینجام،برو زود شروع کن که زود هم تموم شه....
کاترین:میخوامت کاپیتان ایـــــــــــول!!!!
کاترین:این خوبه؟کپی مدل خودته ولی دخترونه!
جک:د برو درش بیار تا....
کاترین:خب ادامه بده تا.....تا چییییییییییییییییییییییییی؟
جک:هوممممم....هیچی ینی میگم تا صبح نشده،بقیه رو هم ببینیم!
کاترین:
کاترین:خب،این یکی چی؟
جک:هاها!شنــــــــــــــــــــــــــــل قرمزی!!!!!!!!!!
کاترین:کوفت!مگه کوری جک؟!شنل کجاس آخه!
جک:اااا خب پس کلاه قرمزی!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کاترین:
جک:
کاترین:از این یکی یقینا وحشت داری!!!!!!!
جک:عالیه!همینو کم داشتم!!!!!!!!!!!!!!بالا رو بپا!!!!!!!آفرین!وحشت چیه!خوشم اومد ایول بابا!
کاترین:این چی؟
جک:نه بابا!شدی شکلک زرد یاهو مسنجر!
کاترین:
کاترین:این چیییییییییییییییی؟!
جک:متاسفانه باید عرض کنم خدمتت که لباس سیاه و سفید اول منو یاد بارناباس کالینز میندازه،بعدش یاد زندون و فرار از زندون و البته زندونیا!
کاترین:آره بابا!تجربه هات یادت میفته نه؟!
جک:یه جورایی.............بعلهههههههههههههههههه دیگه!
کاترین:این چطوره؟بهم میاد؟
جک:نه بابا شبیه اون یارو نمیدونم اسمشو ولی خداییش شبیه شیطان پرستا شدی!!!!!!!!!
کاترین:چشمات کوره من چیکار کنم!!!!!!!!!!
جک:
کاترین:جک....تو رو خدا من عاشق این یکیم!خوشگل نیس؟
جک:نه بابا!ای وا!!!!!!!!!پیشی رو نیگا کنین بچه ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!هه هه
کاترین:هر هر و زهر مار!
کاترین:میگما جک.........خوب ببین شاید نظرت عوض شد....البته امیدی نیس!
جک:فدات شم الهی تو که میدونی امیدی به تغییر عقیدم نیس،چرا ادا میدی؟!
کاترین:نخواستیم....بسه دیگه....همون لباس آنجلیکا رو میپوشم!
جک:
کاترین:مثه اینکه خیلی هم از آنجلیکا بدت نمیاد!
جک:آره....ما اینیم دیگه....
کاترین و بقیه عاشقای جک:
(درست روز از نو روزی از نو!)
خلاصه،بچه ها!اونشب همراه جک با دو لیوان شراب،رفتیم آسمووووووووووووووووووووووون هفتم!!!!اووووووووووووه!صبح اومدیم!
صبح همون روز(درواقع دیشب!!!!)
جک بالای دکل کالیکو جک:آهوی!رفیق!لنگرو بندازین!رسیدیم به یه نمیدونم والا!مملکت!!!!
کاترین:اولا کور تشریف نداریم....دارم میبینم!ثانیا اونجا همون جایی هس که بهت قول دادم!من قولمو نمیشکنم!سر قولم هستم!لنگرو بندازین!!!!!!!اینجا میمونید فعلا....(دو جمله آخر خطاب به خدمه کشتی کالیکو جک بود.)
کاترین:خیلی خب جک....بذار ببینم چیزی جا نمونده....نه همه چی که لازم بود برداشتم....برو واینستا....راه بیفت!
جک:وای خدایا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!یه جای مزخرف!آخه کی به کتی گفت بذاره کاترین فرم پر کنه!بزار برگردم،دماغتونو به خاک میمالم اونم چه جوری!از نوع خفن!
جک:بذار ببینم مروارید سیاه اونجاس؟
کاترین:بده منم میخوام ببینم!
جک:برو به سلامت فعلا فضاییا کارت دارن!
آخیش!!!!حالا میتونیم به جای سر و کله زدن با کاترین،دو دقیقه بخوابیم!
کاترین:سلا جک....داری میخوابی؟
جک:پـــــــــــــ نه پـــــــــ دارم میمیرم....صبر کن مگه تو....تو....نرفته بودی فضا!
کاترین:نه بابا اون اِلودی بود!من کاترینم!
جک:ولی خیلی شبیه تو بود!
کاترین:اره چون دو سال پیش خودم بودم!
جک:
کاترین:ببینم جک تو موجودات افسانه ای رو قبول داری؟
جک:آره بابا!یکی دوتاشونو خودم شخصا از نزدیک مشاهده کردم!نمیتونی تصور کنی که چقدر اعجاب انگیزین!واو!
کاترین:من که هیچ اعتقادی بهشون ندارم و اصلا فکر نمیکنم که وجود خارجی داشته باشن!حالا تو دهنتو تا ببندی،من میرم یه سر و گوشی آب بدم ببینم اصلا کجاییم!راستش خودمم نمیدونم!
جک:بیخیال من عاشق ماجراجویی ام!!!!!!!!!
جک:اینجا هیچی نرمال به نظر نمیاد!هه وایستا ببینم!اون چیه اونجا!هههههههههه یه ماهی گنده!ناهار حله!
جک:وای نه دوباره یه پری!من تازه از دستشون خلاص شدم!
پری دریایی:تو متفاوتی!مگه نه؟!
جک:بسه ببینم!
اون فیلیپ بود و سیرنا!من جکم و تو یکی دیگه!
پری دریایی:اوه جک!من میتونم تو رو از دست آنجلیکا نجات بدم!فقط کافیه که بخوای!!!!بیا جلو....
جک:گم شو!من کاپیتان جک اسپارو ام!اونم کاترینه!البته کاپیتان!کاپیتان کاترین!تو که نمیخوای بمیری نه؟وای نه داره وحشی میشه!!!!الفـــــــــــــــــرار!
درعین حال که جک رو به حال خودش ول کرده بودم،راستش انگار جک هم منو به حال خودم ول کرده بود!درواقع گم شده بودم!
کاترین:نقشه سر و ته لعنتی!
کاترین:ولش کن نخواستم نقشه!حالا بیکاریم،بریم یه چند تا عکس باحال و خوشگیل بگیریم!
خلاصه،اونقدر پیچیدم این ور و اونور که خودمم شدم پیچ!راستی، من سر از ناکجا آباد دراوردم!یه جایی که خودمم نمیدونستم کجاس!
کاترین:چطوره عکس پایین!میدونم شبیه اون دختره انجلیکا شدم!ولی همش تقصیر جکه!اگه اصلا اونو نمیآوردم،خودم اون آبیا رو میپوشیدم!عاشق اونام واقعا!بلند شم برم الان دو دقیقه جکو تنها گذاشتم،معلوم نیس چه بلایی سر خودش میاره!
جک:چه آبشار خوشگلی....ولی وقت ندارم!باید کاترینو پیدا کنم....
جک:هه!اینا دیگه چیه!کسی میدونه به این گیاها چی میگن؟ها؟به حق چیزای ندیده!
جک:آهوووووووووووووووووی کاتـــــــــــــرین!!!!اونجایی!عجب جایی رو گشتم!با اینکه گله ولی فکر نکنم که تو این گلدون جا بشه کاترین!بریم بابا!!!!
جک:بذار ببینم قطب نمام چی میگه....
ای قطب نمای بینا
برس به داد این بینوا!!!!
جک:نه خیر!!!!حقا که عقل خودم از این صد مرتبه بهتره!!!!
جک:آهووووووووووووووووووی هی هوووووو کاتریییییییییییییییییییییییییییییییییییین!نیستش!دختره مثه اینکه آب شده رفته زیر زمین!
جک:کافیه فقط کاترینو پیدا کنم،خودم شخصا خدمتش میرسم!!!!!!ینی:
جک:دخترک ملعون منو اینجا کاشته خودش رفته،نمیدونم که کجا رسیدم!راستی این جا کجاس اصلا؟!
جک:وایستا!تو دیگه کی هستی؟؟؟؟یه عکاس؟خب....پس دنبالم میای،وقتی به کشتیم رسیدم،خودم صد سکه طلا بهت میدم!
جک:اون دیگه چیه؟آها!یه روستا!!!!یه چندتا آدمم هستشا!هه هه جای کاترین خالی!میگفت میخوام ببرمت بین آدما!!!!
جک:منو مسخره ی خودش کرده این کاترین!ای کاش هر چه زودتر پیداشش کنم و بهش اون پری دریایی رو نشون بدم!
جک:آهای شما ها!هوووووووووی باتوام رفیق!یه دختر این دور و برا ندیدی؟
یه پسر:چشماتو باز کنی میبینی دور و برت پر دختره!
جک:
جک:پسره ی ملعون الان بهت میفهمونم که با کی طرفی!بیا جلو ترسووووووووووو!
پسر:بشین بابا!فکر کرده کیه!وایستا ازت یه عکس بگیرم!
جک:عقب وایستا!تو که نمی خوای تپانچمو تو کله ی پوکت خالی کنم؟!ها؟میخـــــــــــــــــــوای؟؟؟؟!!!!
پسر:برو پی کارت بابا!فکر میکنی با یه بچه طرفی؟تپانچه دیگه چیه و ببین دست کدوم خریه!
جک:الان حالیت میکنم که عاقبت مثه بچه آدم جواب ندادن به یه دزد دریایی چیه!
پسر:بدو هاپو بپر بغلم!!!!
جک:بگیر مخصوص تو بود این گلوله!
پسر:ههههههههههههههههههههههههههههههه!خطا رفت!!!!!!!تو که بلد نیستی پس غلط میکنی میای سراغ تهدید!یکی دیگههههههههههههههههههههه!
جک:لعنتی دیگه چی شده!صد بار گفتم یکی دیگه بر دارم!
پسر:
جک:به هر حال بازم هم دیگه رو میبینیم جوونک....
پسر:برو به سلامت!دستت درد نکنه،3 ماه بود که این طور تا حالا نخندیده بودم!هه هه!
یک ساعت پیاده روی دیگر:
جک:آهای خانم خوشگلهههههههههههههه!یه دختر با لباس تقریبا سیاه این دور و برا ندیدی؟
خانم:
خانم:چرا این جاس!
جک:
خانم:بگیر که اومد!
جک:آه...اوه!چرا زدی؟
خانم:یا همین الان میری یا با خاک یکسانت میکنم!
جک:بپا زمین نخوری باحال با اون لباس مسخرت!
خانم:
جک:(فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
جک:زنتیکه ی بی شعور!الان اگه من میزدمش،میشد دست به زن!
آخه چرا ما آقایون همیشه باید کوتاه بیایم؟!حالا ولش کن،کاترین کدوم گوریه؟
جک:خیلی خب جک....خونسردیتو حفظ کن....آخه چه جوری میشه خونسردی رو حفظ کرد درحالیکه همه بهت زل زدن؟!انگار که مجرمم!
جک:چیه الاغ چته؟مگه آدم ندیدی؟
جک:ببینم من شاخ دارم یا دم؟
جک:مثه اینکه فقط یه جارو نگشتم!قبرستون!کاترین دارم میام!بزار راهمو پیدا کنم....
جک:نه خیر نه ردپایی از کاترینه نه خبری!
جک:وایستا اون دیگه چه صدایی بود؟مثه این میمونه که یه جشن باشه!
و اما کاترین محاله کسی رو که دوس داره گم کنه!
کاترین:جک نگران نباش،فقط میخوام بدونم چه جور ماجراجویی های خوبی سراغت میاد!و البته بیشتر میخوام بدونم که بی من چه خاکی رو سرت میریزی!چهار چشمی مراقبتم!
جک:نه بابا!یه واگنه!پس بریم جایی که این میبره و درواقع جایی که همگان میرن!!!!البته عکاس جون تو پیاده میای!
عکاس:نه اصلا!
جک:همین که گفتم!میخوای تپانچمو دربیارم؟!ها؟!خیلی دلت میخواد مثه اینکه!
عکاس:خدایا!خودت کمک کن از دستش راحت شم!
جک:
جک:آخش!رسیدم بالاخره!اوفففصبر کن!اون دیگه....اون دیگه کیه؟!ههههههههههه!
من جک نیستم اگه اون الیزابت نباشههههههههههه!
الیزابت:جک خوش حالم که دوباره میبینمت!باید یه خبر خوب بهت بدم!
جک:خب،چی؟
الیزابت:ویل بیا این جا!
الیزابت:جک،باید بگم که منو ویل باهم ازدواج کردیم!
ویل:آره،راست میگه....
جک:شما چی چی کردین؟؟؟؟
من رفتم با معرفتا!خوشبخت باشین....
جک:عکاس دیوونه حالا لازم بود از گریه کردنم هم عکس بندازی؟!
عکاس:من موظف ام!چیک!اینم یکی دیگه!
جک:
جک:آه!مردم از گشنگی و تشنگی!
یه چند مین صبر کنین....
جک:آهای عکاس!خوب عکس بندازیا!
صدایی ناشناس:آهای کاپیتان!جــــــــــــــــــــــــــــــــــک گنجیــــــــــــــــــــــــــــــــــــشکهههههههههههه!
جک:اوه،نه!این دیگه کی میتونه باشه؟!
نُرینتُن:سلام جک!
جک:سلام جیمز!فقط بیا یه عکس بندازیم و بریم که کار دارم!باید کاترینو پیداش کنم....
جک:اوه خدای من اونجارو یه قصر!چه خوشگله!باید بتونم برم توش چون من کاپیتان جک اسپاروام!(ینی میتونه بره داخل!(مخفیانه و یواشکی!))
پرنسس:صبر کن ببینم مردک عوضی؟هیشکی اجازه نداره بی اجازه ی من بره تو قصر!موش کثیف!
جک:آخ!بابا یکم یواشتر!
پرنسس:بگیریدش سربازا!
جک:الان فقط خدا میدونه که چه بلا البته بلاهایی سرم میارن!ولی من بی خیال رفتن به قصر نمیشم!!!!
سرباز:میمونی اینجا تا تکلیفت روشن نشده!
جک:عالیه!تو این اوضای شیر تو شیر خودمم گرفتار شدم!البته گرفتار گم کردن کاترین بودم ولی حالا بدتر و به اصطلاح گرفتارتر شدم....کافیه این دختره ی ملعونو پیدا کنم،حسابشو کف دستش میزارم!!!!
سرباز:جناب قاضی دارن میان!تو هم خفه شو!!!!
جک:
قاضی:خب،جرم مجرم چیه؟
سرباز:بی اجازه ی پرنسس وارد قصر شدن!
جک:ولی من که وارد نشدم اصلا،من داشتم وارد....
سرباز:خفه میشی یا خودم خفت کنم؟!
قاضی:پس گردنشو همین جا بزنین!
سویینی:یه لحظه لطفا!شما به هر حال گردن این مرد رو میزنین،بهتر نیس بسپارینش به من؟خیلی وقته گردن کسی رو نزدم....
قاضی:ما بر طبق قانون عمل میکنیم و این بر خلاف قوانین ماست....
سویینی:برام فرقی نداره،منظور من این بود که یا تو رو میکشم یا این مرد رو....صبر کن!مگه تو همونی نیستی که لوسی کُشتی هانننننننننننننننننننننن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!خودم گردنتو میزنم!!!!!!!!!!!!!!
ویلی:هیچ کس به اون پسر دس نمیزنه....
جک:چی؟ویلی؟ببینم ویلی ونکا؟
ویلی:آره خودمم!از آشناییت خوشوقتم!بیا....میخوام تو رو به دوستای تازه ام معرفی کنم....
جک:
ویلی:ادوارد این جکه......
جک:وایییییییییییییییی پسر!دستاشو نیگااااااااااااااااااا!همشون قیچین!!!!!!!!!!
ادوارد:بله....من به ادوارد دست قیچی معروف هستم....لطفا همراه من بیایید تا شما را با دوست جدیدم اژدها خانم آشنا کنم!
ویلی:برو دیگه جک....
جک:نمیخواستم برم ولی چون گفت اژدها خانم پس میرم!
ویلی:ینی اگه آقای اژدها بود،نمیرفتی؟!
جک:
ادوارد:همین جا است....
جک:وایییییییییییی چه مزخرف!از این مزخرف تر؟!برگردیم!!!!
ویلی:جک....ادوارد....یه لحظه بیاین....ببینین کی اینجاس....
ویلی:این هتر هست....اسم خودش ترنت هایتاپه....همه بهش میگن:مَد هتر....و....
ادوارد:خودش هم دارای زبان است....
ویلی:
نظرات شما عزیزان:
<-PollName->
آمار
وب سایت:
